یکی از وظایف ما به عنوان استاد این است که دانشجویان را با واقعیت ها و دشواری های زندگی واقعی علمی آشنا کنیم. این کار با یادآوری تکالیف و شیوه نگرش به درسهای سخت در کنار دیگر مشکلات زندگی آغاز می شود.
در این نوشته نگاه دیگری به این موضوع را مرور می کنیم.
روز سختی را پشت سر گذاشته ایم. دانشجو می پرسد که چرا باید این تکالیف را انجام دهم یا چرا این درسهای سخت را باید بخوانیم؟
سعی می کنیم پاسخ مناسبی به او بدهیم:
“می دانم دلت نمی خواهد تکالیفت را انجام دهی، درست است، شاید در آینده هم احتمالاً هرگز نیازی پیدا نکنی که انتگرال بگیری، ممان اینرسی سطح محاسبه کنی، محاسبات دینامیک معکوس بدن را انجام دهی یا شبکه عصبی مصنوعی را ترین کنی. اما برای کاربرد آن از تو خواسته نشده که این تکلیف را انجام دهی، بلکه علت این است که باید با این ایده آشنا شوی که زندگی پر است از چیزهایی که باید انجام دهی، نه به این دلیل که دلت می خواهد، بلکه به این علت که مجبور هستی”.
دانشجو توی گوشی است و به حرف های شما گوش نمی دهد، اما شما هنوز به آرامی به حرف زدن ادامه می دهید:
“واقعیت این است که همیشه همینطور خواهد بود. برای گذراندن این زندگی باید کارهایی انجام بدهی که به نظرت هیچ فایده ای ندارد. چندین سال دیگر چنین روزی ساعت سه بعد از ظهر روز سه شنبه است و هوای بیرون عالی است؛ اما تو مجبور هستی فاکتور یک مشتری را دوباره محاسبه کنی، یا مراجعه کننده ای را توجیه کنی که حرف شما را متوجه نمی شود، یا شکواییه ای علیه مالک کلینیک یا شرکت تنظیم کنی. چنین کارهایی به هیچ وجه برایت جالب نیست؛ اما مجبوری آنها را انجام دهی زیرا باید شغلت را حفظ کنی. فکر میکنی با اتمام ترم یا تحصیل، تکالیف هم تمام می شود؛ اما واقعیت این است: انجام کارهایی که دوست نداری، همیشه بخشی از زندگیات خواهد بود. در بسیاری از موارد، زندگی همین است.”
همواره به این فکر می کنی که آیا راه فراری وجود دارد؟ مثلاً شاید این ترم را حذف کنی، تا شاید ترم بعد اوضاع بهتر شود، یا بعد از اتمام دانشگاه یا بعد از اینکه پولی جمع کردی و مستقل شدی یا … . رؤیای تو، بودن در مکان و زمانی است که اضطراب، رنج و احساس از دست دادن و نگرانی وجود نداشته باشد.
اما این رؤیای تو هرگز محقق نمی شود. همواره در حال تلاش هستی اما خوشی ها کمتر و فاصله بین آنها بیشتر خواهد شد. باید حواست به چیزهایی که می خوری باشد، حتی اگر واقعاً دلت یک لیوان دیگر نوشابه بخواهد. بیشتر غذاهای خوشمزه، مضر هستند، در حالی که یکی از لذتهای زندگی شما ممکن است غذا خوردن باشد.
زمانی هم فرا خواهد رسید که باید آزمایشهای متعدد بدهی و زیر نظر پزشک باشی. باید این خبر ترسناک را قبول کنی که زندگی، شور و شوق درونیات، عشق و زیبایی ناب تو و اشتیاقت برای دیدن آسمان و درختان در این دنیای عجیب، جالب و هیجان انگیز به پایان خواهد رسید.
زندگی تو مجموعه ای از تکالیف مختلف و طولانی خواهد بود. ترسناک است؛ اما درسهای این ترم شما آسانترین تکلیف است. دستگرمی لذت بخش برای تازه کاران.
تکالیفی که می توانی به عنوان سنجشی از میزان استقامتت ازش استفاده کنی. اگر بتوانی الان از پس آن برایی، به احتمال زیاد در آینده در موارد دیگر هم می توانی دوام بیاوری.
دانشجوی عزیزم، نمی توانم بگویم که چقدر به تو و آینده خوبی که در انتظارت است، امیدوارم.
اقتباسی آزاد از ترجمه کتاب
De Botton, A., You Have To Do Your Homework, in How to Find the Right Words: A Guide to Delivering Life’s Most Awkward Messages. 2020, The School of Life.
که با عنوان “چگونه کلمات مناسب را کشف کنیم” به فارسی ترجمه شده است.