در مقدمه کتاب می خوانید که اینشتین اصلاً سلمانی نمی رفته که آرایشگر داشته باشد و در کتاب به ندرت در مورد ایشان صحبت می شود! در واقع چاپ تصاویر این دانشمند روی جلد کتاب یک نوع فریب تبلیغاتی است. وقتی متوجه این موضوع شدم ابتدا کمی جا خوردم. اما محتویات کتاب جالب بود. از آنجا که هر مبحث کوتاه است، می توان آنرا به صورت منقطع خواند. این کتاب سعی می کند دید علمی ما را به موضوعات به ظاهر ناچیز در اطرافمان تقویت کند. مثلاً اینکه تکان دادن بطری نوشابه، فشار گاز درون بطری را افزایش نمی دهد. پس چرا بعد از تکان دادن اگر در آنرا باز کنیم می ریزد؟ و چه کار کنیم که اینطور نشود؟ مطالب کتاب از این نوع هستند. البته برای مخاطب عام نوشته شده و باید از برخی موضوعات ساده آن بگذرید. هر دو کتاب را (اینشتین به آرایشگرش چه گفت و اینشتین چه چیزی را نمی دانست) برای خواندن در اوقات فراغت اجباری (مانند زمان انتظار در ادارات، صف نانوایی و …) توصیه می کنم.
به نقل از کتاب، مهمترین علت و انگیزه نوشتن این کتاب آن است که بابت چیزهایی که از دیده ی شما پنهان می ماند شگفت زده شوید و آنگاه بجای ناآگاهی به رضایت خاطر دست یابید.
با سلام و درود
تشکر از مطالب و بحث های جالب و مفید
اگر به فلسفه ی علم و مقالات کیفی در رابطه با این مفاهیم مراجعه کنیم خواهیم یافت که این مفهوم تعاریف گسترده ای دارد و هدف از آن به روز شدن و پیشرفت است.
اما متأسفانه در برخی شرایط مانند شرایط داخلی ذکر شده مفهوم اصلی فراموش میشه و افراد در پی یکسری اهداف فردی و به اصطلاح عامیانه ژتون عینی بر می آیند غافل از دستاوردهای انتزاعی هر تحقیق و تولید علمی.
به نظر می رسد اگر علم و تحقیق در جهت تولید و کارآفرینی باشد تأثیرات بیشتری خواهد داشت.
منظور از تولید و کارآفرینی، آفریدن یکسری ارزش هایی که به جهت آگاه ساختن خود و دیگران از بروزترین های عرصه های دانش و جامعه و مهمتر از همه خودکارامدی انجام می شود.